تو آمریکا و فکر کنم خیلی جاهای دیگه رسمه تو مهمونی قبلش پنیرای عجق و وجق خوشمزه و بدمزه همراه با نون خشک و نوشیدنی های فرح بخش میذارن سر میز و همه سرپا وای میستن حرف میزنن و یه تیکه نون خشک و پنیر میخورن.
خیلی هم البته حال میده.
حالا بخوان عزت و احترام بذارن نون خشک از نوع مرغوبش میذارن که بعضیهاش سبزی توش داره. یه کار دیگه هم که می کنن اینه که کرفس و هویج و کلم رو خام میذارن تو بشقاب بزنی توی یه سسی و گاز بزنی حالش رو ببری.
حالا من ایران بودم اصلا سبزی خوردن رو به عنوان یک عنصر غذایی مستقل کشف نکرده بودم. سبزی خوردن یه چیزی بود که همراه با غذا میچپوندی توی دهنت و حالش رو می بردی. وقتی اومدم آمریکا این خوردنیهای ساده و خوشمزه رو دیدم و فکر کردم چقدر ما هم از این جور چیزای باحال داریم که زیاد تحویل نمی گیریم به جاش مثلا چیپس و پفک میزنیم تو ماست موسیر میخوریم تو مهمونیها.
خلاصه پیشنهاد من برای جمعه این هفته اینه که بیاید سبزی خوردن رو از نو بشناسیم. به جای اینکه یه چیزی باشه کنار غذا، بهش به عنوان یک عنصر مستقل نگاه کنیم. تربچههای قلقلی و نعنا و پیازچه و ریحون و گشنیز و تره هرنوع سبزی دیگهای که گیر بیاد رو کنار هم بذاریم و نون و پنیر فتا هم کنارش و دور هم بشینیم و گپ بزنیم و سبزی خوردن بخوریم.
اصلا میشه سبزی خوردن پارتی راه انداخت. گردو و زیتون هم اضافه کرد به صحنه. نوشیدنیهای فرحبخش هم که کاملا به قضیه میخوره. لذتی در خوردن سبزی خوردن به عنوان یک خوردنی مستقل هست که در چیزهای دیگه نیست. این رو از یک غربتی که چهار سال و نیمه دستش به تره واقعی نرسیده و یه ساعت پیش با خواب سبزی خوردن گشنه و تشنه تو دیار غربت بیدار شد قبول کنین و به جنبش استقلال سبزی خوردن بپیوندین.
خورشيد خانم: جنبش استقلال سبزی خوردن
آدم تا وقتی ایرانه انگار قدر یه چیزایی رو نمیدونه. بعد که خارج میشه یه نکتههای مثبتی از فرهنگ خودش رو دوباره از نو میشناسه (که شاید البته این هم یه خودش یه جور غرب زدگیه!). یکی از این چیزای مثبت برای من سبزی خوردن بود.